JAI NewsRoom مدیریت

فقیرتر شدن طبقه متوسط شهری و بکارگیری استراتژی‌های سازگاری با فقر

05 آذر 1404 | 09:04 •رفاه
فقیرتر شدن طبقه متوسط شهری و بکارگیری استراتژی‌های سازگاری با فقر

کوچک شدن طبقه متوسط نه تنها اقتصاد را به رکود کشانده، بلکه انسجام اجتماعی را تهدید می‌کند. ناپدید شدن این طبقه به معنای از دست دادن موتور محرک توسعه و تشدید شکاف طبقاتی است.

سبدهای خرید هرروز و بی‌صدا کوچک‌تر می‌شوند و گزینه‌های کمتری را در خود جا می‌دهند. حالا در فروشگاه‌ها افرادی که مدام با قیمت‌ها کلنجار می‌روند و یک کالا را چندبار بالا و پایین می‌کنند تا آن را بخرند، زیاد به چشم می‌خورند.

اولویت‌ها مدام جابه‌جا می‌شوند تا فقط ضرورت‌ها در سبد بمانند. آن‌ها هم با هر تکانه تورمی و گرانی جدید غیب می‌شوند. طبقه متوسط بین دیوارهای سنگین تورم و گرانی و تحریم، آن‌قدر نحیف شده که روبه نابودی است. این پدیده نه‌تنها پیامدهای اقتصادی بلکه تبعات عمیق اجتماعی، فرهنگی و سیاسی دارد.

آمارهای رسمی نشان می‌دهد که طبقه متوسط ایران در یک دهه اخیر به شدت ضعیف شده و بخش قابل‌توجهی از آن به زیر خط فقر سقوط کرده است. در هر جامعه‌ای، این طبقه به مثابه ستون فقرات توسعه اقتصادی و ثبات اجتماعی شناخته می‌شود و کارآفرینان، متخصصان، کارمندان و کارگران ماهر جزو این طبقه نقش حیاتی در ترویج نوآوری، آموزش و کاهش نابرابری‌های اجتماعی ایفا می‌کنند. در واقع آن‌ها مسئول توزان‌بخشی به جامعه هستند.

بر اساس گزارش مرکز پژوهش‌های مجلس با عنوان «وضعیت فقر و ویژگی‌های فقرا در دهه گذشته (دهه ۹۰)» میلیون‌ها ایرانی در سال‌های اخیر به جمع فقرای کشور اضافه شده‌اند. طبق این گزارش شکاف فقر که فاصله فقرا تا خط فقر را اندازه‌گیری می‌کند در سال‌های ۱۳۹۹ و ۱۴۰۰ به بالاترین مقدار خود یعنی ۲۷ درصد رسیده است.

کسانی که سال‌ها خود را عضوی از این طبقه دانسته‌اند و هویت خود را در آن دیده‌اند، از وضعیت پیش آمده ناراضی‌اند. رضا می‌گوید: «دلمان خوش بود اگر پولدار نیستیم جزو طبقه متوسطیم. حالا تمام انرژی‌مان صرف این می‌شود که به طبقه پایین سقوط نکنیم. اما گویی آخر کارمان همان است.»


تخم‌مرغ به جای گوشت

بررسی مصارف خانوار در سال‌های گذشته کاهش سطح رفاه خانوار را تأیید می‌کند. طبق گزارش مرکز پژوهاش‌ها، نگاهی به مصرف خوراک خانوار افزایش سهم خوراک از کل هزینه‌های خانوار، کاهش کل خوراک خانوار یعنی کاهش کالری دریافتی و کاهش کیفیت کالری دریافتی خانوار را نشان می‌دهد.

زنی که مشغول خرید در یک فروشگاه است می‌گوید: «یک حقوق بازنشستگی است و چندین نفر. با این گرانی مجبورم گوشت و مرغ نخرم و تخم‌مرغ را جایگزین آن‌ها کنم.» در این شرایط به‌طور مستمر بخشی از جامعه که بالای خط فقر قرار دارند به مناطق پایین این محدوده نزدیک می‌شوند و هم‌زمان بخشی از جامعه به زیر آن سقوط می‌کنند.

طبق پژوهش‌ها تحریم‌های اقتصادی پس از سال ۲۰۱۲ میلادی منجر به فقیرتر شدن سالانه ۱۱ درصدی طبقه متوسط ایران شده است. به عبارت دیگر، اگر تحریم‌ها وجود نداشت، اندازه طبقه متوسط سالانه ۱۱ درصد رشد می‌کرد. در هشت سال گذشته، ۸۸ درصد از طبقه متوسط کم شده است.

تورم 40 درصدی را حالا می‌توان واضح‌تر در روزمرگی‌های مردم دید. دستمزدهای اسمی افزایش یافته‌اند، اما رشد واقعی درآمد خانوار از رشد تورم عقب افتاده و قدرت خرید بخش بزرگی از جمعیت، به ویژه در میان قشر متوسط، به شدت کاهش یافته است.

عرفان می‌گوید: «چند روز پیش برای اولین‌بار به جای برنج ایرانی برنج هندی خریدم. دیگر توان خرید برنج ایرانی با این قیمت را ندارم. بعضی چیزهای دیگر را هم بی‌خیال شده‌ام. فعلاً فقط می‌شود زنده ماند.»

طی چهار سال گذشته، رشد خط فقر ۱۰ درصد بیشتر از متوسط سالانه رشد دستمزدها بوده است. این به آن معناست که سال به سال از کیفیت و وضعیت رفاهی‌ کارمندانی که عموماً از اقشار متوسط درآمدی محسوب می‌شوند، کاسته شده است.


خانه‌های روی آب

در مواجهه با شرایط دشوار رشد نرخ خط فقر که تهیه کمترین امکانات ضروری زندگی و تأمین کالری مورد نیاز بدن را برای اقشار متوسط دشوار کرده، این طبقه برای بقا و حفظ حداقل کیفیت زندگی خود، به استراتژی‌های مختلفی روی آورده است.

یکی از رایج‌ترین استراتژی‌ها، حذف یا کاهش اقلام غیرضروری و حتی ضروری از سبد مصرفی خانوار است. این شامل حذف کالاهای گران‌قیمت، کاهش مصرف گوشت و پروتئین، محدود کردن تفریحات، سفر و آموزش‌های غیرضروری می‌شود.

بسیاری از افراد برای جبران کاهش قدرت خرید و تأمین معاش، به جای هشت ساعت، ۱۲ تا ۱۶ ساعت در روز کار می‌کنند و یا به دنبال شغل دوم و سوم هستند. این فشار مضاعف کاری، بر سلامت جسمی و روانی آن‌ها تأثیر منفی می‌گذارد.

افزایش سرسام‌آور اجاره‌بها، به‌ویژه در شهرهای بزرگ مانند تهران، فشار مضاعفی بر طبقه متوسط وارد کرده است. طبق گزارش‌ها متوسط اجاره‌بهای مسکن در برخی دوره‌ها تا ۳۱.۶ درصد افزایش یافته است. همچنین بسیاری از خانواده‌های طبقه متوسط مجبور به مهاجرت به شهرهای کوچک‌تر یا حاشیه شهرهای بزرگ شده‌اند.

محمد ساکن گرمدره می‌گوید: «قبلاً در منطقه خوبی در تهران خانه اجاره کرده بودیم، امسال دیگر نتوانستم تمدید کنیم. پول پیش و کرایه هردو زیاد شد و ما دیگر از پس آن برنمی‌آییم. آمدیم اینجا چون مجبوریم وگرنه قطعی آب و برق و نبود یک سوپرمارکت درست و دوساعت راه تا محل کار چیزی نیست که کسی از آن استقبال کند.»

سبک زندگی که در گذشته برای طبقه متوسط تعریف شده بود، اکنون دیگر قابل دستیابی نیست. هیولای فقر به سرعت بر همان اندک باقی‌مانده این طبقه چنگ می‌اندازد. این در حالی است که به اعتقاد اقتصاددانان، بیشترین تقاضا در جامعه از سوی این طبقه است؛ طبقه بالا که تقاضایی متفاوت از بدنه جامعه دارد و آن را در جای دیگری می‌جوید، طبقه پایین هم تنها برای زنده ماندن تلاش می‌کند و توان تقاضا ندارد.

با افزایش هزینه‌های آموزش و درمان، بسیاری از خانواده‌های متوسط مجبور به استفاده از خدمات با کیفیت پایین‌تر یا حتی محرومیت از برخی خدمات شده‌اند. پیامدهای بلندمدت آن هم سرمایه انسانی و سلامت جامعه را هدف گرفته است. بهرام دو فرزند دارد و کارمند است. او می‌گوید: «فقط کلاس‌های آموزشی خیلی مهم را برای بچه‌ها ثبت‌نام می‌کنیم. برای بقیه چیزها به بچه‌ها می‌گوییم از اینترنت یاد بگیرید.»

برخی از خانواده‌ها برای تأمین هزینه‌های زندگی، مجبور به فروش دارایی‌های خود مانند خودرو، طلا یا حتی ملک‌های کوچک شده‌اند. این امر به تدریج آن‌ها را از هرگونه پشتوانه مالی محروم می‌کند.

حالا داشتن پس‌انداز که زمانی در طبقه متوسط ممکن بود و برنامه‌ریزی برای رسیدن به خواسته‌های بعدی را ممکن می‌کرد تبدیل به یک رویا شده و کارت‌های بانکی خالی شده و خاک می‌خورند.


پیامدهای کوچک شدن طبقه متوسط

طبقه متوسط به‌طور معمول نقش فعالی در مشارکت مدنی و فعالیت‌های داوطلبانه ایفا می‌کند. تضعیف آن به کاهش انسجام اجتماعی و افزایش بی‌اعتمادی عمومی منجر می‌شود. جامعه به سمت دو قطبی فقیر و ثروتمند حرکت کرده است. بخش عمده‌ای از افراد طبقه متوسط، از اقشار تحصیل‌کرده جامعه هستند. نبود افق روشن اقتصادی و اجتماعی، بسیاری از آن‌ها را به فکر مهاجرت از کشور می‌اندازد.

حسین که ویزایش آمده و یک قدم با خروج از ایران فاصله دارد می‌گوید: «خیلی سعی کردم نروم و بمانم اما نشد. قبلاً با حقوقی که می‌گرفتم زندگی‌ام می‌گذشت، سفر می‌رفتم و یک چیزی هم برای روز مبادا می‌ماند. اما چند سال است نه می‌توانم سفر کنم نه پس‌انداز. دارم افسرده می‌شوم. با همه نارضایتی باید بروم.»

بزرگ‌ترین مصرف‌کننده خدمات آموزشی، درمانی، گردشگری، فرهنگی و کالاهای بادوام در یک کشور دیگر به بن‌بست رسیده و به زور و زحمت خودش را سرپا نگه می‌دارد. کاهش قدرت خرید این طبقه، به رکود بیشتر در بخش خدمات و تولید داخلی منجر شده است. تضعیف طبقه متوسط به معنای افزایش شکاف طبقاتی و تشدید نابرابری در توزیع ثروت است.

در نهایت استراتژی‌های سازگاری که توسط این طبقه اتخاذ می‌شود، بیشتر جنبه بقا و مقابله با وضعیت موجود را دارد و نشانگر عمق بحران است. احیای طبقه متوسط و بازگرداندن قدرت خرید و امید به آینده این قشر، مستلزم اتخاذ سیاست‌های کلان اقتصادی و اجتماعی مؤثر و پایدار است که بتواند تورم را مهار کرده، رشد اقتصادی را تسریع بخشد و فرصت‌های شغلی و اجتماعی را برای این قشر حیاتی جامعه فراهم آورد.


بازگشت به فهرست