JAI NewsRoom مدیریت

فروپاشی شبکه حمایتی؛ تهدید امنیت روانی سالمندان پس از طلاق

01 آذر 1404 | 09:30 •جامعه
فروپاشی شبکه حمایتی؛ تهدید امنیت روانی سالمندان پس از طلاق

افزایش نگران‌کننده «طلاق سالمندی» در ایران، زنگ خطری برای سلامت روان و امنیت اجتماعی سالمندان است. کارشناسان علت اصلی را انباشت مشکلات حل‌نشده طی دهه‌ها می‌دانند و بر لزوم آموزش، مشاوره و حمایت‌های هدفمند برای کاهش تبعات روانی و جسمی این پدیده تأکید می‌کنند.

در دهه‌های گذشته، طلاق در سالمندی پدیده‌ای نادر و غیرقابل‌تصور بود. اما امروز، آمارها و هشدارهای کارشناسان نشان می دهد: زوج‌هایی که پس از دهه‌ها زندگی زیر یک سقف، در واپسین سال‌های عمر تصمیم به جدایی می‌گیرند.کارشناسان اجتماعی معتقدند این انفجار خاموش، می تواند به تهدیدی جدی برای سلامت روان و امنیت اجتماعی سالمندان تبدیل شود.

پدیده‌ای که روزگاری نایاب به‌نظر می‌رسید، حالا با سرعت در حال گسترش است؛ طلاق در سالمندی. زنان و مردانی که دهه‌ها زندگی مشترک را پشت سر گذاشته‌اند، حالا در شصت‌سالگی و فراتر از آن تصمیم به جدایی می‌گیرند. گزارش‌ها از افزایش دوبرابری نرخ طلاق در این گروه سنی طی دهه گذشته خبر می‌دهند. برخی آمارها حتی حکایت از ۶ برابر شدن طلاق در میان افراد بالای ۶۰ سال نسبت به گروه سنی ۵۱ تا ۶۰ سال دارند.

به تازگی جواد حسینی، رئیس سازمان بهزیستی کشور، در همین رابطه هشدار داده که حدود ۵۰ درصد سالمندان در ایران از احساس بی‌توجهی، انزوا و غفلت رنج می‌برند. او تأکید کرده زنان سالمند بیش از دیگران در معرض آسیب‌های روانی، معیشتی و اجتماعی قرار دارند. این در حالیست که کارشناسان، طلاق در سالمندی را نه حاصل آزادی، که نتیجه سال‌ها فرسایش عاطفی، سکوت، تحمل و حل‌نشده‌ ماندن مسائل بنیادین رابطه می‌دانند.

کارشناسان راهکار مقابله با این بحران را در آموزش، تقویت مهارت‌های ارتباطی و حل تعارض، اصلاح سیاست‌های رفاهی و افزایش مشاوره‌های تخصصی می‌دانند.


هشدار درباره نبود آمادگی برای سالمندی

سید حسن موسوی چلک، رئیس انجمن مددکاران اجتماعی ایران، افزایش طلاق در سالمندی را پدیده‌ای نگران‌کننده می داند، هرچند تأکید می‌کند که این افزایش هنوز به سطح بحران نرسیده است.

او توضیح می‌دهد که برخلاف طلاق‌هایی که در سه سال اول زندگی رخ می‌دهند، طلاق سالمندی محصول ناسازگاری‌هایی‌ست که در طول دهه‌ها انباشته شده‌اند. به گفته او، اغلب این زوجین بدون آمادگی روانی و شناخت دقیق از ویژگی‌های دوران سالمندی، وارد این مرحله می‌شوند.

موسوی چلک معتقد است اختلالات روانی، تفاوت در سبک زندگی، چالش‌های خانوادگی و حتی ناتوانی در گفت‌وگوی سازنده، می‌توانند در سالمندی به دلایل اصلی جدایی تبدیل شوند.

یکی از مشکلات اصلی، تمایل نداشتن سالمندان به مراجعه به مشاور و روانشناس است. او می‌گوید: متأسفانه افراد مسن‌تر ترجیح می‌دهند به شیوه‌های سنتی و تجربی با مشکلات کنار بیایند، در حالی‌که این روش‌ها همیشه مؤثر نیست.

وی همچنین هشدار می‌دهد که کاهش قبح اجتماعی طلاق، اگرچه گاه نشانه بلوغ جامعه است، اما در مورد سالمندان، اغلب با آسیب‌های جدی به‌ویژه برای زنان همراه می‌شود.

مسعود علیزاده، روانشناس بالینی، نیز مهم‌ترین تبعات روانی طلاق در میانسالی و سالمندی را احساس تنهایی، انزوا و اختلال در هویت مشترک می‌داند.

او می‌گوید: در طول زندگی مشترک، افراد با همسر خود یک تکیه‌گاه عاطفی می‌سازند و در کنار آن، شبکه‌ای از روابط اجتماعی شکل می‌گیرد. با طلاق، این تکیه‌گاه فرو می‌ریزد و فرد در معرض تنهایی شدید و فروپاشی روابط اجتماعی قرار می‌گیرد.


نقش فرزندان در پازل طلاق سالمندان

علیزاده در تحلیل تبعات روانی طلاق در سالمندی، تأکید می‌کند که این پدیده نه‌تنها گسستی خانوادگی، بلکه آغاز فرایندی پیچیده برای بازتعریف هویت فردی است. او می‌گوید :فرد سالمند پس از جدایی، ناگزیر است تصویری نو از «خود» بسازد؛ هویتی که تا دیروز بر پایه زندگی مشترک تعریف می‌شد، اکنون باید در شرایطی جدید بازسازی شود. 

این روانشناس بالینی، بازسازی روانی پس از طلاق را فرایندی دشوار توصیف می‌کند که با احساساتی همچون پشیمانی، سرزنش خود، شکست و ناامیدی همراه است. به گفته او، حتی اگر طلاق تصمیم درستی بوده باشد، بسیاری از سالمندان سال‌هایی از عمرشان را از دست‌رفته می‌بینند و با این پرسش بنیادین روبه‌رو می‌شوند: «چرا ادامه دادم؟ چرا زودتر به خودم نپرداختم؟»

علیزاده همچنین به نقش فرزندان در پازل بحران طلاق سالمندی اشاره کرده و می‌گوید: فرزندان در این شرایط با سوگیری‌های عاطفی، انتخاب بین والدین، و تلاش برای حفظ توازن در روابط خانوادگی روبه‌رو هستند. این تعارضات، فشار روانی سنگینی را به آن‌ها تحمیل می‌کند و در مواردی، به گسست در رابطه والد-فرزند می‌انجامد.

او تأکید دارد که در فرهنگ ایرانی، انتظار حمایت عاطفی و مالی از فرزندان بسیار بالاست. با جدایی والدین، این مسئولیت‌ها دوچندان می‌شود و گاه منجر به شکل‌گیری احساس گناه، اجبار یا سردرگمی هویتی در فرزندان بزرگسال می‌شود.

به گفته این روانشناس بالینی، طلاق در این سن اغلب همراه با بروز یا تشدید اختلالاتی مانند افسردگی، اضطراب و بی‌انگیزگی است.


استرس، بیماری‌های جسمی و احتمال زوال عقل

از دیگر نگرانی‌های مطرح‌شده توسط علیزاده، پیامدهای جسمی طلاق در سالمندی است. او می‌گوید: طلاق در این سن می‌تواند با اختلال در خواب، تغذیه، تضعیف سیستم ایمنی، تشدید بیماری‌های مزمن و حتی افزایش خطر ابتلا به آلزایمر یا دمانس همراه باشد.

وی همچنین هشدار می‌دهد که اضطراب مزمن، تنهایی مداوم و فشار روانی می‌توانند آغازگر زنجیره‌ای از اختلالات جسمی و روانی در فرد سالمند باشند.

علیزاده به جنبه‌های عمیق‌تر روان‌شناختی طلاق سالمندی اشاره می کند و می‌گوید: بسیاری از افراد پس از طلاق، دچار بحران در باورها و ارزش‌های زندگی خود می‌شوند. از خود می‌پرسند چرا این‌همه سال ادامه دادم؟ چرا از خودم غافل شدم؟ در سطح روان‌کاوانه، این بحران می‌تواند نیروهای ناخودآگاه را فعال کند؛ نیروهایی که در شرایط تعادل خاموش‌اند، اما در بحران ممکن است به‌شکل مخرب بروز کنند: بی‌توجهی به سلامت، بی‌انگیزگی، رها کردن خود، و حتی انزواطلبی شدید، از نتایج این وضعیت است.


ضرورت مداخله‌های روان‌شناختی و حمایت هدفمند

این روانشناس بالینی با تأکید بر لزوم مداخله‌های تخصصی و حمایت روانی هدفمند برای سالمندان جداشده، می گوید: طلاق در سالمندی صرفاً یک پایان نیست؛ بلکه ورود به یک مرحله حساس و شکننده است. جامعه باید درک کند که رها کردن این افراد بدون مشاوره و همراهی تخصصی، می‌تواند هزینه‌های روانی و اجتماعی بلندمدتی به‌دنبال داشته باشد.

یکی دیگراز نکات مهم، تأثیر نابرابری اقتصادی و اجتماعی در شدت آسیب‌های ناشی از طلاق در سالمندی است.به گفته دکتر علیزاده سالمندانی که در طبقات اقتصادی پایین‌تر قرار دارند، بیش از دیگران با خطرات روانی مواجه‌اند. این افراد معمولاً وابستگی مالی بیشتری دارند، کمتر به خدمات بهداشت روان دسترسی دارند و از حمایت‌های اجتماعی محروم‌اند.

او می‌افزاید که ضعف در مهارت‌های تطبیق روانی و نداشتن منابع حمایتی کافی، باعث می‌شود طلاق در این گروه به بحرانی چندوجهی بدل شود.

پس از طلاق، با سالمندان چه باید کرد؟ علیزاده با تأکید بر کنار گذاشتن نگاه قضاوت‌گر می‌گوید: مهم نیست طلاق به چه دلیلی اتفاق افتاده؛ سالمندان، مانند هر فرد دیگری، حق برخورداری از سلامت روان، امنیت اجتماعی و کیفیت زندگی دارند.

او پیشنهاد می‌کند که حمایت از سالمندان طلاق‌گرفته باید هم از سوی اطرافیان (فرزندان، دوستان و همسالان) و هم از سوی نهادهای تخصصی، گروه‌های داوطلب و مراکز اجتماعی و بهداشتی صورت گیرد. بازسازی روانی و اجتماعی، نیازمند برنامه‌ریزی دقیق و مداخلات هدفمند است.

تشویق سالمندان به حضور در فضاهای اجتماعی، آموزشی، فرهنگی و گروه‌های حمایتی، به‌گفته علیزاده، نه‌تنها به ترمیم روانی کمک می‌کند، بلکه از بروز اختلالات روان‌تنی و انزوا نیز جلوگیری خواهد کرد:بازتعریف روابط اجتماعی، به بازسازی هویت فردی در این سن کمک می‌کند. سالمند باید دوباره خود را بشناسد و خودِ فراموش‌شده‌اش را بازیابد.


طلاق؛ شاید آغازی برای کشف دوباره خود

با نگاهی امیدوارانه، علیزاده معتقد است که طلاق در سالمندی می‌تواند فرصتی باشد برای شکوفایی استعدادها و علایق فراموش‌شده :در طول سال‌های زندگی خانوادگی، بسیاری از ابعاد شخصیت افراد نادیده گرفته می‌شود. حالا زمان آن است که سالمند، با تکیه بر توانمندی‌های خود، به زندگی معنا ببخشد.

او می‌افزاید: ورزش، تغذیه مناسب، خواب منظم، و البته حمایت روانی و اجتماعی، سه رکن اساسی حفظ سلامت در این دوران هستند. بی‌توجهی به این عناصر، نه‌تنها فرد، بلکه ساختار جامعه را در آینده با چالش مواجه خواهد کرد.

طلاق در سالمندی، بیش از آنکه فاجعه‌ای فردی باشد، نشانه‌ای‌ست از شکاف‌های اجتماعی، روانی و فرهنگی. این پدیده، نیاز به فهم، حمایت و تغییر نگرش دارد. پنهان‌کاری، قضاوت و بی‌تفاوتی، فقط بحران را عمیق‌تر می‌کنند.

برچسب‌ها: #سرویس : تیتر ۱
بازگشت به فهرست