روایت یک تبعیض؛ مدارس شروع شده اما نه برای همه
سال تحصیلی جدید آغاز شده اما نه برای همه، خصوصا برای دانشآموزان افغانستانی ساکن ایران.
به گزاش آتیهآنلاین، گزارشهای رسیده حاکی از این است که درحال حاضر چند دسته از کودکان اتباع تا به این لحظه و با وجود گذشت تقریباً ۲ هفته از آغاز سال تحصیلی، هنوز نتوانستهاند در هیچ مدرسهای ثبت نام کنند. دسته اول آن دسته از اتباع غیرمجازی هستند که هنوز تعیین تکلیف نشدهاند. این گروه عمدتاً زنان سرپرست خانواری هستند که کارت آمایش داشتهاند و در سالهای اخیر همسرانشان فوت کردهاند. اکنون همراه با کودکان خردسال، بیهیچ آینده و امیدی، توان بازگشت به افغانستان را ندارند و در مدت زمان تعیین تکلیف اتباع غیرمجاز نیز نتوانستهاند برای روشنشدن تکلیفشان به کارگروه ویژه اداره اتباع مراجعه کنند.
دسته دوم اما اتباع مجازی هستند که درگیر ناهمانگیها و کشمکشهای ارگانهای دولتی و نهادهای مسئول در ثبت نام فرزندانشان هستند و به نظر میرسد تصمیم اتخاذ شده از سوی مسئولان برخی شهرها مبنی بر عدم ثبت نام دانشآموزان اتباع مجاز، خلاف قانون است.
دسته سوم بازماندگان از تحصیل در میان اتباع، اتباع مجازی هستند که مادر ایرانی دارند و به اصطلاح به آنها «مادر ایرانی» میگویند. این دسته از اتباع علیرغم اینکه به ایران تعلق خونی، ژنتیکی و فرهنگی دارند؛ اما از نگاه برخی مسئولان هیچ تفاوتی با دیگر اتباع موجود در کشور ندارند و تصمیمات اتخاذ شده برای این دسته از اتباع، عمدتاً بدون درنظر گرفتن رابطه خونی آنها با ایران است.
اتباع مجاز ملارد در انتظار ثبت نام مدارس
نسیمه متولد سال۷۰ است و پدرش از سال ۱۳۶۰ وارد ایران شده است. او نیز فرزند دانشآموز دارد و تقریباً ۱۰ سالی میشود که در ملارد ساکن هستند. نسیمه ثبت نام نکردن فرزندانش در مدارس ملارد را اینگونه روایت میکند: «ما از مرداد پروندههای بچهها را دادیم؛ گفتند هر موقع بخشنامه بیاید، ما دوباره شما را ثبتنام میکنیم. بعد از مرداد رفتیم و شهریور شد و دوباره به مدرسه مراجعه کردیم. وسطهای شهریور گفتند باید معرفینامه بگیریم؛ معرفینامه را گرفتند و به من گفتند برو فلان برگه را بگیر بیاور تا من ثبتنام کنم. رفتیم اسلامشهر و برگه هولوگرام را گرفتیم، اما بعد گفتند نه، هنوز بخشنامه نیامده و باید منتظر بمانید تا ثبت نام کنیم.»
حدوداً روزهای ۲۴-۲۵شهریور که دوباره رفتیم، مدرسه به ما گفت ثبتنام کنید و آموزشوپرورش هم گفت بفرستید مدرسه. من رفتم مدرسه. گفتند ما ثبتنام انجام نمیدهیم و فقط نام بچهها را مینویسیم و میفرستیم اداره و اداره خودشان با شما تماس میگیرد تا بگوید کدام مدرسه ثبتنام کنید. مدرسهها شروع شد؛ دیدیم هیچ خبری از تماس آموزشوپرورش نیست. یک روز مانده به مهر، هنوز مشخص نبود؛ دو روز بعدش رفتم اداره آموزشوپرورش کل تهران؛ آنجا صحبت کردم و مشکلاتم را گفتم. گفتم پنج سال است دخترم توی این مدرسه درس خوانده و مدارکم کامل است. آموزشوپرورش تهران گفت نامه بنویسید ما ارجاع میدهیم اداره ملارد پیگیری بشود؛ اگر پیگیری نکردند، شما تماس بگیرید.»
سلیمه ادامه داد: «چند روز پیش گفت بروید آموزشوپرورش تا خود آموزشوپرورش ثبتنام کند. ما رفتیم، اما رفتارشان با ما بد بود. نوشتهاند که ظرفیت بالای ۳۵ یا زیر ۳۵ نفر در هر کلاس بلامانع است و مهر آموزش ابتدایی را هم زدهاند. گفتند اگر مدرسه خودتان ثبتنام کرده، خوب است؛ اگر نکرده، بروید دنبال مدارس خالی که ظرفیت داشته باشند. خیلیها دوباره رفته بودند و مدرسهها را گشته بودند، اما همگی برگشتند و گفتند پیدا نکردیم. وقتی برگشتیم، به پرسنل گفته بودند برگهها را پاره کنید و بریزید سطلآشغال؛ اینها در این چند وقت خیلی پررو شدهاند. رفته بودیم آموزشوپرورش کل. وقتی رفتیم، من آنجا نامه نوشتم و تقاضانامه تهیه کردم و شمارهتلفنم را هم گذاشتم، اما دیگر هیچ خبری نشد.»
من یک «مادر ایرانی» هستم
قصه «مادر ایرانی»ها اما دردناکتر است. هر کجا که مراجعه میکنند و کارت ملی و شناسنامه ایرانیشان را نشان میدهند به آنها میگویند؛ خودتان ایرانی هستید؛ اما فرزندانتان اتباع هستند. وقتی هم پیگیر ثبتنام بچههایشان میشوند جواب به آنها این است «میخواستید با اتباع ازدواج نکنید!» یکی از مادران ایرانی ساکن ملارد روایت ثبتنام نشدن بچههایش را اینطور برای «فرهیختگان» تعریف میکند: «من تقریباً ۱۷ سال است ازدواج کردهام و سه فرزند دارم. قبلاً دختر بزرگم را فقط در مدارس شخصی میفرستادم، اما الان که دو فرزند مدرسهای دارم، از پس هزینهها برنیامدم تا آنها را هم در مدرسه غیرانتفاعی ثبتنام کنم. دختر بزرگم چهار سال در غیرانتفاعی درس خوانده بود؛ اما حالا که دختر دومم بزرگ شده، پارسال برای ثبتنام اقدام کردم ولی قبول نکردند؛ هر دوی دخترانم پارسال درس نخواندند. امسال هم دوباره به آموزشوپرورش مراجعه کردیم. گفتند از ۷ مهر به بعد اقدام کنید. به من میگویند خودتان که نمیخواهید تحصیل کنید.»
او ادامه داد: «دختر کوچکم بسیار ناراحت است و میگوید: «من بزرگ شدهام و هنوز مدرسه نرفتهام.» گاهی فکر میکند پدرش نمیخواهد او درس بخواند. من بارها به همراه بچهها به اداره آموزشوپرورش ملارد مراجعه کردهام، اما اصلاً اجازه صحبت به من ندادند. چند سال پیش هم که برای شناسنامههای بچهها اقدام کرده بودم، هیچ خبری نشد. کدام پدر و مادری میخواهد فرزندش از تحصیل باز بماند؟ دختر دومم هر شب گریه میکند و ناراحت است. سالها تلاش کردهام و هر جایی که گفتهاند مراجعه کنم، رفتم؛ ادارههای محل، آموزشوپرورش کل و دیگر مراجع، اما پارسال بچههایم نتوانستند درس بخوانند و امسال هم همان وضعیت تکرار شده است. با اینکه در تلویزیون اعلام میشود که همه کودکان ثبتنام شوند، در عمل هیچ اقدامی در مدارس و آموزشوپرورش صورت نمیگیرد. ما فقط بهعنوان یک اسم حضور داریم. عنوان «مادر ایرانی» در این شرایط هیچ معنا ندارد و هیچ سهمی از این حق برای فرزندانم قائل نشدهاند. دختر بزرگم حالا ۱۳ساله است و هنوز هیچ حقی از مادر ایرانی بودن من ندارد. درد واقعی من این است که دختر کوچکم اکنون هشتساله شده و هنوز به مدرسه نرفته است. همهجا میگویند مادران ایرانی میتوانند فرزندان خود را بهراحتی ثبتنام کنند، اما دختران من پارسال تحصیل نکردند و امسال نیز با همان مشکلات مواجهند.»