JAI NewsRoom مدیریت

روایتی از چالش‌های امروزی دهه شصتی‌ها؛ سوختن در آب، غرق شدن در آتش

13 آبان 1404 | 09:00 •رفاه
روایتی از چالش‌های امروزی دهه شصتی‌ها؛ سوختن در آب، غرق شدن در آتش

نسل پرتعداد دهه‌ 60، با گذر از جنگ و انفجار جمعیت، اکنون در میانسالی با چالش‌های اقتصادی، شغلی و سلامت روان روبه‌روست. حل مسائل این نسل که حالا به سالمندی نزدیک می‌شوند برای آینده ایران ضروری است.

وقوع انقلاب و جنگ تحمیلی روزگار پرالتهابی را در ایرانِ دهه شصت رقم زد. روزگاری که در آن موج رشد جمعیت نسلی را آفرید که بحران و دغدغه، چاشنی همیشگی زندگی‌اش شد. بچه‌هایی که در کوچه قد کشیدند. یک توپ پلاستیکی، یک ماشین بدون چرخ و چند تیله شیشه‌ای ترک‌خورده، بیشترین بضاعت کودکان بود. با وجود محدودیت‌های ناشی از جنگ اما همبستگی ناشی از سال‌های ابتدایی انقلاب، سیاست‌های نسبتا عادلانه توزیع منابع در دولت وقت و روابط عمیق خانوادگی قدرتمندتر از فقر و نداشتن امکانات ظاهر شد و ایرانیان را چون دانه‌های زنجیر به هم وصل کرد. در این میان بچه‌های دهه شصت یا «بیبی بومرها(نسل پر نوزاد)» با تولد خود تاریخ جمعیت ایران را درنوردیدند. این ازدحام باعث شد تا آن‌ها در هر پیچ مهم زندگی به غولی بی شاخ‌ودم همچون تراکم جمعیت، رقابت فشرده، بیکاری، تجرد، بحران هویت و فشارهای اقتصادی و فرهنگی بربخوردند. حالا هم به میانسالی رسیده‌اند، در آستانه دروازه‌های سالمندی ایستاده‌اند و اثرات سرریز جمعیتی را در زندگی شخصی و اجتماعی خود لمس می‌کنند. آن‌ها باید در پیچ آخر زندگی، یک‌بار دیگر به دل بحران بزنند.
***
بسیاری از کارشناسان حوزه جمعیت‌شناسی و مطالعات نسلی، دهه شصت را دوره انفجار موالید می‌نامند. در پی سیاست‌های تشویقی ابتدای انقلاب اسلامی افزایش بی‌سابقه نرخ زادوولد رخ داد. جمعیت ایران در طول یک دوره ده ساله (1365-1355) از حدود 34 میلیون نفر به حدود 50 میلیون نفر رسید. نتیجه این اتفاق پیدایش نسلی مهم‌ و اثرگذار به نام بیبی‌ بومرها (پر نوزاد) بود. براساس داده‌های مرکز آمار ایران، دهه شصتی‌ها با ۱۶ میلیون و ۸۰۲ هزار و ۴۶ نفر بیشترین سهم از جمعیت ایران را دارند.

تلاقی ترس و تاب‌آوری

دکتر شهلا کاظمی، جمعیت‌شناس در مستند تاریخ صدور بیان می‌کند: «بچه‌های دهه شصت آن موقع عقلشان نمی‌رسید، اما با محدودیت‌های متفاوتی روبه‌رو شدند. از بدو تولد با ترس‌ها و بمباران‌ها همراه بودند. بچه‌های این دوران جنگ را با پوست و گوشت خود لمس کردند.»
لیلا یک دهه شصتی است که می‌گوید: «وقتی تنها در کوچه مشغول بازی بودم و آژیر قرمز زدند، ترسی به جانم افتاد که هنوز کابوس شب‌های من است.»
شاید تصور یک کلاس پنجاه نفره برای بچه‌های امروز یک شوخی به نظر بیاید، اما کودکان دهه شصت این شرایط را زیسته‌اند، زیرا تنها در یک دهه تعداد دانش‌آموزان از 7.5 میلیون نفر به 16 میلیون نفر رسید. تراکم در کلاس‌ها، کمبود زیرساخت آموزشی، فقدان معلمان مجرب و مدارس چهار نوبته از مشکلات رایج بود.
این شیوه زیستن، خصلتی را در بین بچه‌های دهه شصت پدید آورد و آن تاب‌آوری بود. آموختن مفهوم صبر، از خودگذشتگی، تعاون و همدلی این نسل را مقاوم‌تر از نسل‌های بعدی کرد.

سیل تحصیلکردگان در جست‌وجوی شغل

در سنین جوانی بیکاری فراگیر، آینده شغلی دهه شصتی‌ها را به چالش کشید تا جایی که نرخ بیکاری جوانان در اوایل دهه ۸۰ به بیش از ۲۵ درصد رسید. سازمان ملی جوانان طی گزارشی در سال ۱۳۸۳ تأکید کرد: «بخش بزرگی از متولدین دهه شصت، علی‌رغم تحصیلات بالا، به مشاغل غیرمرتبط با تخصص یا غیررسمی سوق یافتند.» 
امروز آن معضل همچنان به‌طور کامل برطرف نشده و خیلی از دهه شصتی‌ها را می‌آزارد. بنابراین لزوم سیاست‌گذاری‌هایی برای تسهیل کاریابی آن‌ها حس می‌شود. دکتر مهین مهدوی، جامعه‌شناس در این‌باره می‌گوید: «افراد بالای چهل سال هنوز جوان و توانمند هستند و می‌توانند مسئولیت‌های شغلی زیادی را بر عهده بگیرند. این باور غلطی است که آن‌ها دیگر از دور خارج شده‌اند و باید بازنشسته شوند. در این مورد باید به تجارب جهانی هم نگاهی بیندازیم و سن فعالیت در جامعه را بالا ببریم. جمعیت یکی از فاکتورهای توسعه پایدار است و نباید به راحتی آن را از دست داد. باید سازوکارهایی فراهم آید تا موانع استخدام از سر راه دهه‌شصتی‌ها برداشته شود.»

خانه‌ای روی آب

تجرد قطعی یکی از مسائل مهم بیبی بومرهاست. کش‌آمدن فاصله بین بلوغ جنسی و ازدواج تا حدود ده سال، بیکاری، بی‌پولی و نبود تعادل در نسبت جنسی تعداد زیادی از افراد این نسل را مجبور کرد تا از تشکیل خانواده چشم بپوشند.
اکرم حالا 43 سال دارد و مجرد است. بعد از چندین سال کار کردن، تن به حصار یک روزمرگی در خانه پدری داده و می‌گوید: «درس خواندم، کار کردم و فکر می‌کردم همراه این‌ها می‌توانم ازدواج کنم و مادر باشم، اما نشد. موقعیت خوبی سر راهم نیامد. دیگر حوصله‌ای هم نمانده. در عوض مادر دوم خواهرزاده‌ها و برادرزاده‌هایم شده‌ام.»
به استناد آمارها، در سال ۱۴۰۰ تعداد مردان دهه شصتی مجرد یک میلیون و ۴۰۰ هزار نفر و زنان مجرد حدود ۸۳۰ هزار نفر بوده است. یعنی حدود هفت میلیون نفر از مردان مجرد دهه شصتی و حدود هفت میلیون و ۳۰۰ هزار نفر از زنان مجرد دهه شصتی تا آن سال ازدواج کرده‌اند. نگرانی جامعه‌شناسان ازدواج مردان این دهه نیست، چراکه معتقدند آن‌ها به دلیل تأخیر در یافتن شغل و فراهم کردن امکانات زندگی، تاکنون مجرد مانده‌اند و طی سال‌های آینده ازدواج می‌کنند. بیشتر نگرانی در مورد زنان مجرد این دهه است. محیط همسرگزینی این زنان هم‌اکنون بسیار محدود شده و باید با فرهنگ‌سازی آن‌ها را به سمت آسان‌گرفتن شرایط ازدواج سوق داد.

به دنبال رویاهای رنگ‌باخته

دهه هشتاد شمسی، مهاجرت نخبگان اوج گرفت. طبقه متوسط فربه‌شده بود و به افق‌های نو می‌اندیشید. فرزانه، متولد سال 1360 مهاجرت معکوس کرده است. از او در مورد چرایی بازگشت سؤال می‌کنم و پاسخ می‌دهد: «رفتم که محدودیت و تبعیض و کمبود تمام شود، اما فشار غربت و بی‌هویتی اژدهایی ترسناک‌تر بود. یک روز به جمله‌ای برخوردم؛ بدترین چیز مهاجرت این نیست که از صفر شروع کنی یا در تنگنای اقتصادی باشی، بدترین چیزش این است که احساس کنی اینجا هم جای تو نیست، چنانکه آنجا هم جای تو نبود.» موج مهاجرت تبعات زیادی هم برای مهاجران و هم برای بازماندگان به همراه دارد. نشت نامحسوس افسردگی به کسانی که سرمایه‌های خود را از دست داده‌اند و تحمل فشار زندگی در سرزمینی تازه برای خود مهاجر، ریشه‌های بی‌حاصلی و ناامیدی را تقویت می‌کند.

ساندویچ شدن میان آرزوهای دیگران

متولدین دهه شصت اکنون وارد میانسالی شده‌اند، در حالی که هنوز بسیاری از آنان دغدغه‌ شغل، مسکن، فرزند و بازنشستگی دارند. پژوهش مؤسسه ایسپا (۱۴۰۲) نشان می‌دهد که میزان نارضایتی و فرسودگی روانی در میان افراد ۴۰ تا ۴۵ ساله بالاتر از دیگر گروه‌های سنی بوده است. این امر را دوران‌های بحرانی زندگی برایشان ساخته است. شاید به همین خاطر دهه شصتی‌ها را نسل ساندویچ شده می‌نامند. آن‌ها از یک طرف باید رضایت والدین خود را جلب کنند، از طرف دیگر به تمایلات فرزندان‌شان گردن نهند. در واقع بیبی بومرها میان خواسته‌های این دو نسل ساندویچ شده‌اند. کسانی که در دوره‌های مختلف زندگی، نقش‌هایی چون مراقب بچه‌های کوچک‌تر، سنگ صبور پدرومادر و معلم خواهر و برادر را پذیرفته‌اند اما در همه احوالات، خودشان غایب بوده‌اند. خودی که حالا در کلینیک‌های روانشناسی به دنبال آن می‌گردند. این 21 درصد از جمعیت ایران، در مرزهای فرسایش روانی است و نیاز به کمک دارد. تقویت نظام سلامت روان با ارائه خدمات رایگان یا یارانه‌ای می‌تواند آن‌ها را ترغیب کند تا با کمک مشاوران، نیروی روانی خود را احیا کنند. 

پیچ آخر

ایران در سال 1425 منتظر بیست میلیون سالمند خواهد بود. این یک واقعیت عریان است که نمی‌توان از آن گریخت و باید در فرصت باقی‌مانده تمهیدات لازم را برای مواجهه با پیری اندیشید. به باور دکتر کاظمی، نگرانی اصلی در مورد کسانی است که نیاز به خدمات ویژه دارند، اما در سن فعالیت، صددرصد تحت‌پوشش بیمه نیستند. این افراد باید به سوی اشتغال تام و آموزش مداوم بروند و حمایت‌های لازم را دریافت کنند. ادامه این وضع، سیستم‌های تأمین‌اجتماعی و بازنشستگی کشور را با فشار زیادی برای تأمین نیازهای مالی سالمندان روبه‌رو خواهد کرد.
توسعه نظام تأمین‌اجتماعی و بازنشستگی، ایجاد فرصت‌های شغلی برای سالمندان، توسعه خدمات بهداشتی و سلامتی و حمایت از خانواده‌ها به گذراندن یک سالمندی مطلوب برای این نسل کمک خواهد کرد.
دهه شصتی‌ها با آن سرمایه عظیم جمعیتی، شخصیتی و تجربیات، هنوز می‌توانند نیروی مؤثر تغییر در جامعه امروز ایران باشند. حل مسائل این نسل، نه فقط ترمیم یک آسیب تاریخی، بلکه ضرورتی برای توسعه پایدار جامعه ایرانی است.



بازگشت به فهرست