۱۸ سالگی؛ آغاز تنهایی برای فرزندان مراکز شبهخانواده
فرزندان ترخیصشده از مراکز بهزیستی، در سن ۱۸سالگی پا به جامعهای میگذارند که هنوز برایشان بیگانه است. این جوانان اغلب با تجربههایی چون دلبستگی ناایمن، طردشدگی، اضطراب و فقر روانی و اجتماعی وارد زندگی مستقل میشوند؛ مسیری دشوار که نه از خانوادهای حمایتگر برخوردارند و نه از نظام پشتیبانی پایدار.
به گزارش آتیهآنلاین، درحالحاضر حدود ۹۳۰۰ کودک و نوجوان در ۶۶۷ خانه کودک و نوجوان تحت سرپرستی شبانهروزی بهزیستی زندگی میکنند و نزدیک به ۱۸هزار نفر دیگر نیز در خانوادههای جایگزین یا اقوام نگهداری میشوند. حمیدرضا الوند، مدیرکل مراقبت و توانمندسازی کودکان و نوجوانان سازمان بهزیستی، در نشست «چالشهای فرزندان پس از ترک مراقبت سازمانی» اعلام کرد که حمایتهای پس از ترخیص هنوز با کاستیهای جدی روبهرو است.
زهرا یاوری، مدیرعامل بنیاد «روشنای امید»، از دشواریهای این مسیر میگوید. این بنیاد از سال ۱۳۹۳ با هدف حمایت از فرزندان مستقلشده از بهزیستی فعالیت میکند و اکنون خدماتی در حوزه مسکن، اشتغال، تحصیل و مشاوره ارائه میدهد.
به گفته او، اولین بحران این جوانان، تأمین مسکن است. کمکهزینه ودیعه مسکن که سالها پیش تنها هفت میلیون تومان بود، اکنون به حدود پنجمیلیون و ۷۰۰ هزار تومان رسیده، رقمی که همچنان پاسخگوی اجاره مسکن نیست.
یاوری توضیح میدهد که این فرزندان در محیطهای تکجنسیتی رشد کردهاند و مهارتهای ارتباطی و اجتماعی کافی ندارند. ازدواج برای آنها یکی از چالشبرانگیزترین مراحل زندگی است، زیرا از یکسو با نگرانی از طردشدن مواجهاند و از سوی دیگر، درک درستی از روابط خانوادگی ندارند. او به نمونههایی از سوءاستفاده یا بیپناهی دختران جوان پس از ترخیص اشاره میکند که نشاندهنده ضعف نظارت و حمایت پس از خروج از سیستم است.
در بنیاد روشنای امید، برنامهای سهساله برای رساندن فرزندان تحت پوشش به «زندگی پایدار» طراحی شده است، اما یاوری میگوید: «مدت زمان لازم برای پایداری هر فرد متفاوت است؛ بعضی در کمتر از سه سال مستقل میشوند، بعضی دیگر حتی پس از آن نیز نیازمند حمایتاند.»
ضعف نظام مراقبت و بحران روانی پس از خروج
حمیدرضا الوند با اشاره به اصلاح قانون حمایت از کودکان بیسرپرست و بدسرپرست در سال ۱۳۹۲ میگوید: این قانون باعث افزایش واگذاری کودکان به خانوادهها و اعطای حق سرپرستی به زنان مجرد شد. با این حال، ۸۷درصد از کودکان بهزیستی بدسرپرستاند، نه بیسرپرست و از خانوادههایی با تروماهای شدید وارد مراکز میشوند. او تأکید میکند که مربیان و مددکاران باید در قالب تیمهای حرفهای آموزشدیده فعالیت کنند، چرا که آموزشهای آکادمیک بهتنهایی کافی نیست.
به گزارش هممیهن، بهزیستی اکنون مشغول طراحی نظام یکپارچه تعلیم و تربیت کودکان بر اساس مدلهای بینالمللی است تا برنامهای متناسب با فرهنگ و زیستبوم هر منطقه تدوین شود. این نظام تلفیقی از چهار رویکرد دلبستگی، تابآوری، درمانمدار و رشدمدار است.
منصور فتحی، دانشیار دانشگاه علامه طباطبایی، در پژوهشی درباره «چالشهای دختران مراکز شبهخانواده» به نتایج نگرانکنندهای رسیده است:
دختران این مراکز در زندگی روزمره خود احساس اجبار، کنترل و بیاختیاری دارند و پس از خروج از مرکز، به دلیل نبود مهارتهای اجتماعی، از جامعه گسسته میشوند. همچنین جابهجایی مکرر مربیان و کودکان، نبود حمایت پس از ترخیص و ضعف آموزشهای شغلی از مهمترین آسیبهاست.
این پژوهش پیشنهاد میکند که فرآیند آمادهسازی برای استقلال باید تدریجی و همراه با حمایت روانی و اجتماعی باشد و شبکههای حمایتی پایدار برای جلوگیری از احساس رهاشدگی ایجاد شود.
بازتولید طردشدگی و ضرورت حمایت دائمی
احمدیان، روانشناس انجمن روشنای امید، معتقد است کودکان در سه مرحله آسیب میبینند: قبل از ورود به مراکز، در زمان اقامت و هنگام خروج. فقدان دلبستگی ایمن و نبود الگوهای رابطهای سالم، آنها را در بزرگسالی به تکرار همان الگوهای طردشدگی سوق میدهد. ترس از فاششدن هویت و احساس بیریشگی، موجب اضطراب و در مواردی گرایش به رفتارهای پرخطر میشود.
صالح نقرهکار، وکیل دادگستری، در این نشست یادآور شد که حمایت از فرزندان بیسرپرست و بدسرپرست از وظایف ذاتی دولت است و نباید بهطور کامل به نهادهای خیریه واگذار شود. او خواستار سیاستگذاری «ارزشمحور، مسئلهمحور و مستمر» شد و تاکید کرد: «حمایت از این فرزندان نباید موقت باشد؛ همانطور که تأمین آب و برق وظیفه دائمی دولت است.»
روایتها و پژوهشها نشان میدهند که ترخیص از مراکز بهزیستی برای بسیاری از این نوجوانان آغاز تنهایی و رهاشدگی دوباره است. بدون آموزش مهارتهای زندگی، حمایت روانی و فرصت اشتغال پایدار، استقلال برای آنها بیش از آنکه رهایی باشد، ورود به مرحلهای از آسیب است.
راه نجات، تنها در همافزایی میان دولت، نهادهای مدنی و جامعهای نهفته است که حمایت از این نسل بیپناه را ارزش بداند، نه لطف.