سالمندان تنها؛ از آمار تا راهکار عملی
بیش از یکمیلیون و 600 هزار سالمند در ایران، سالهای پایانی زندگی را در خانههایی سپری میکنند که صدای دیگری در آن شنیده نمیشود؛ این تنهایی نه فقط یک وضعیت فردی، بلکه نشانهای از یک تغییر عمیق اجتماعی است. آمارها هشدار میدهند و تجربه کشورهای دیگر زنگ خطر را پررنگتر میکند: «سالمندان تنها» به یکی از جدیترین چالشهای جمعیتی ایران تبدیل شدهاند.
تنهایی در سالمندی، دیگر یک مسئله شخصی یا حاشیهای نیست؛ به یک پدیده اجتماعی با پیامدهای روانی، جسمی، اقتصادی و حتی سیاستی تبدیل شده است. تغییر ساختار خانواده، کاهش فرزندآوری، افزایش طلاق، مهاجرت فرزندان و امید زندگی بالاتر زنان، نقشه جمعیتی ایران را بهگونهای تغییر داده که اکنون با موجی از سالمندان تنها روبهرو هستیم. موجی که اگر امروز برای آن برنامهریزی نشود، فردا به بحران خدمات سلامت، اورژانس، رفاه اجتماعی و حتی انسجام محلهها تبدیل خواهد شد. گفتوگوی پیشرو با دکتر دکتر حسام الدین علامه، پژوهشگر جمعیتشناسی و سیاستگذاری سالمندی، تلاشی است برای عبور از «آمار» و رسیدن به «راهکارهای عملی»
وقتی درباره سالمندان تنها صحبت میکنیم، چه تصویر و دورنمائی وجود دارد؟ شرایط فعلی ایران چه چیزی نشان میدهد؟
وقتی میگوییم سالمندان تنها، منظور فقط نگاه علمی جمعیتشناسی و سالمندی نیست که تنها در خانه سکونت دارد و شبها بدون همراه میخوابد؛ بلکه در نگاه اجتماعنگر درباره گروهی حرف میزنیم که افراد نزدیک و مستمر زیر یک سقف ندارند و گاهی حتی اطرافیان اندکی دارند. در ایران آمار نشان میدهد وضعیت این گروه (با هر دو تعریف) به سرعت در حال تغییر است و رشد دارد.
برای نمونه، یک مطالعه پژوهشی دقیق نشان میدهد در سال ۱۳۹۵ سهم سالمندان تنها در زنان حدود ۲۳ تا ۲۴ درصد بوده؛ در حالی که برای مردان حدود ۵ تا ۶ درصد. یعنی اختلاف جنسیتی بسیار زیاد است. این یعنی در میان زنان سالمند، نزدیک به یک چهارم یا حتی بیشتر در آن سال تنها زندگی میکردند. این شکاف زمانی بزرگتر میشود که تغییرات ساختاری مثل افزایش امید زندگی زنان، طلاق، تجرد قطعی، کاهش ازدواج مجدد و مهاجرت فرزندان را هم در نظر بگیریم.
جالبتر اینکه در تازهترین دادههای رسمی، در دیماه ۱۴۰۲ حدود ۶.۷ میلیون سالمند ۶۵ساله و بالاتر در کشور وجود داشته؛ این سالمندان در بیش از ۵.۳ میلیون خانوار زندگی میکنند. ۱۸ درصد کل خانوارها حداقل یک عضو سالمند دارند و بیش از یک میلیون و ۶۵۰ هزار خانوار سالمند تنها زندگی میکنند. سهم خانوارهای دارای سالمند تنها از کل خانوارهای سالمند بیش از ۳۱ درصد گزارش شده است. این آمارها نشان میدهد همچنان تعداد و سهم سالمندان تنها در حال رشد است و موضوع فقط یک هشدار ساختگی نیست؛ یک واقعیت رو به گسترش است.
این وضعیت چه پیامدهایی برای سلامت جسمی و روانی سالمندان میتواند داشته باشد؟
دو لایه مهم دارد. یکی لایه روانی-اجتماعی و دیگری لایه جسمی-خدماتی. از نظر روانی، تنهایی مزمن با افسردگی، اضطراب، احساس بیارزشی و کاهش انگیزه پیوند دارد. وقتی فرد تنهاست، ممکن است برای مراقبت از سلامت خود سختتر قدم بردارد؛ مثلا دارو را مرتب مصرف نکند، تغذیه مناسب نداشته باشد، یا برای مراجعه به مراکز درمانی تردید کند. در واقع برخی سالمندان «کماطرافیان» یا منزوی با همین چرخه تنهایی، سلامتشان کمکم ضعیف میشود.
از نظر جسمی هم، افراد تنها اگر پیشگیری یا کنترل بیماریهای مزمن را به تاخیر بیندازند، احتمال مراجعه دیرهنگام به اورژانس یا بستری زیاد میشود. همین یعنی بار بیشتر روی خدمات پزشکی، اورژانس و بستری. به ویژه در شرایطی که منابع و زیرساختها بهسرعت آماده نیستند.به علاوه، دادهها نشان میدهد زنان سالمند نسبت به مردان سالمند بیشتر تنها هستند. این تفاوت جنسیتی، وقتی با مسائل اقتصادی ترکیب میشود، میتواند وضعیت بهداشت و مراقبت را برای زنان سختتر کند؛ چون آنها اغلب درآمد یا حمایت اقتصادی کمتری دارند، یا شانس کمتر برای ازدواج مجدد و حمایت خانوادگی دارند. این واقعیتها خطر روانی و جسمی آنها را بیشتر میکند.
در تحلیل علتهای افزایش سالمندان تنها در ایران، چه فاکتورهایی مهمتر هستند؟
چند عامل اصلی وجود دارد که با هم ترکیب میشوند؛ نخست افزایش امید زندگی زنان و تفاوتهای جنسیتی در ساختار خانوار: زنان نسبت به مردان امید زندگی بیشتری دارند. وقتی همسر یا اطرافیان کمتر میشوند، امکان تنهازیستی برای زنان بیشتر است؛ بهویژه در زمانی که گزینه ازدواج مجدد یا حمایت خانوادگی محدود است. عامل دیگر تجرد قطعی و کاهش ازدواج است کاهش ازدواج و افزایش تجرد قطعی در نسلهای جدید یعنی تعداد قابل توجهی از افراد، اصلاً وارد چرخه ازدواج نشدهاند و در دوره سالمندی وارد یک وضعیت تنهازیستی میشوند. آمارها نشان میدهد تجرد قطعی در گروه سالمندان در دهههای اخیر یک پدیده مهم بوده و پیشبینی میشود به شدت افزایش یابد یا بالفعل شده باشد.
افزایش طلاق و عدم کودکآوری یا تکفرزند بودن خانوادهها یکی دیگر از دلایل است. افزایش طلاق، آسیبهای اجتماعی مرتبط و کاهش فرزندآوری، به ویژه در شهرهای بزرگ، باعث شده تعداد سالمندان کماطراف یا تنها روبهافزایش باشد. وقتی فرزندان کم یا بیفرزند هستند، نقش حمایت خانوادگی محدودتر میشود.
می توان به مهاجرت فرزندان و رشد سبک زندگی فردگرایانه هم اشاره کرد، مهاجرت جوانان به شهرهای بزرگ یا خارج از کشور برای کار یا تحصیل و هنجارهای جدید فردگرایی و استقلال، منجر به کاهش بعد خانوار و کمتر شدن اطرافیان سالمندان میشود. این تغییر سبک زندگی و ساختار خانواده، زمینهساز موج سالمندان تنها است. مسائل اقتصادی و ساختار مسکن هم موثر است، قیمت زمین و اجاره، کاهش قدرت خرید بازنشستگان و ناکافی بودن سیاستهای تأمین مسکن، همه باعث میشود حتی اگر سالمند بخواهد در کنار خانواده یا در محیطی امن و حمایتی زندگی کند، مشکلات مالی و مسکنی بزرگ ایجاد شود.
این عوامل همزمان میآیند و در دهههای آینده یک موج گسترده سالمندان تنها و کماطراف تشکیل میدهند؛ موجی که پیامدهای اجتماعی، روانی، اقتصادی و سلامت گستردهای خواهد داشت.
تجربه کشورهای دیگر مثل ژاپن و کره جنوبی چه درسهای عینی و قابلپذیرشی برای ایران دارد؟
تجربهها خیلی عملی و آموزنده است. نکته مهم این است که آنها ترکیب چند سطحی از رویکردها را انتخاب کردهاند، نه یک اقدام منفرد. برای مثال در ژاپن، بحث مرگ تنهایی طی سالها جدی شده و واکنشها از سطح جامعه محلی شروع شده است: همسایگان، داوطلبان، تیمها یا خطوط تماس روزانه و حتی استفاده از حسگرهای ساده برای تشخیص فعالیت. هدف اولیه کاهش زمانی است که فرد پس از یک حادثه یا مرگ، ناشناخته میماند؛ کاری که اگر دیر انجام شود، پیامدهای روانی و اجتماعی برای جامعه و خانوادهها جدی است. بهواسطه این نظارت محلی و ساده، زمان ناشناخته ماندن به مقدار قابل توجهی کاهش یافته، اگرچه هنوز پدیده وجود دارد. این نشان میدهد اقدامات کمهزینه، مشارکتی و مبتنی بر پیوند اجتماعی میتواند بسیار کارآمد باشد.
در کره جنوبی، در کنار برنامههای شهری بزرگ، مراکز سادهای به نام فضاهای بدون برچسب یا کمدغدغه راهاندازی شده؛ مشابه یک فروشگاه محلی یا فضای عمومی که فرد میتواند بدون الزام به صحبت کردن یا دریافت خدمات تخصصی، حضور پیدا کند، استراحت کند، یا کمی غذا بخورد. این فضاها از همان اول استقبال زیادی داشته و حتی خدمات مشاورهای هم در صورت نیاز ارائه میشود. این مدل فضایی، افراد را طوری جذب میکند که احساس آگاهانه و آرامی از حضور در جامعه داشته باشند، نه اینکه برچسب بیمار یا نیازمند بگیرند. در برخی گزارشها حتی سابقه تماس گسترده و تقاضای بالا مشاهده شده که نشان میدهد فضای ساده و دنج میتواند موثرتر از فضاهای رسمی یا فوریتی باشد. نکته کلیدی اینکه هر دو کشور بهسرعت از خط مقدم جامعه آغاز کردند؛ با سرمایهگذاری در برنامههای محلهای یا شهری پیش از رسیدن بحران؛ از فناوری ساده و نظارت اجتماعی برای هشدار زودهنگام استفاده کردند و حاشیهسازی یا برچسبگذاری را کم کردند تا افراد راحتتر وارد شبکه شوند. اینها دقیقا همان درسهایی است که در ایران میشود با هزینه نسبتاً کم اجرا کرد.
اگر بخواهیم هماکنون در ایران برنامهای اجرا طراحی کنیم، چه اولویتهایی باید داشته باشد؟ چه کارهایی سریعا قابل اجراست؟
چند اقدام همزمان میشود در کوتاهمدت و متوسطمدت انجام داد. اولویتها از لحاظ زمان و هزینه متفاوت است و میتواند مدیریت شود. نخست مناسبسازی و در دسترسپذیری فضاهای محلهای و اجتماعی برای حضور روزمره، راهاندازی یا فعالسازی مراکز محلی، کتابخانهها، مساجد یا سایر فضاها برای حضور سالمندان و افراد تنها در ساعات مشخص. این فضا باید بدون برچسب کمک خاص باشد؛ افرادی که فقط بخواهند دیده شوند یا کمی همصحبت شوند، بتوانند بیایند. مثالهای موفق خارجی نشان داده که همین حضور ساده میتواند تا حد زیادی تنهایی مزمن را کاهش دهد. ایجاد شبکهای از داوطلبان محلی که با تماس یا بازدید ساده وضعیت سالمند را رصد کنند. ترکیب تماس تلفنی، پیامک یا حتی حسگرهای ساده در خانه، با حمایت داوطلبان میتواند زودتر مشکلات را شناسایی کند. این راهکار هم هزینه کمی دارد و هم سریع قابل اجراست. تقویت نظام معلومات و بانکهای داده سالمندی، تا مشخص شود بیشتر سالمندان تنها در کدام مناطق یا دهکهای درآمدی هستند. با این داده میتوان تخصیص منابع، ایجاد مراکز، آموزش داوطلبان و گسترش خدمات را هدفمند کرد. تازهترین دادهها نشان میدهد بیشترین خانوارهای سالمند تنها در دهکهای پایین درآمدی است. این مسئله آشکارا نیاز به توجه ویژه دارد. تیمهای مراقبت در منزل برای بررسی دورهای، ارائه کمک اولیه و هماهنگی با سیستم بهداشت و درمان. این کمکها میتواند از فشار روی اورژانس بکاهد و عواقب دیرکرد در تشخیص و درمان را کمتر کند.
طراحی برنامهای که خانواده را در خط مقدم نگه دارد، جامعه محلی را مسئول نظارت و داوطلبی کند و نهادهای حمایتی دولتی یا غیردولتی، ساختار، آموزش و منابع را فراهم کنند. این مدل ترکیبی و در عین حال قابل اجرا، با توجه به ظرفیتهای موجود در کشور، واقعبینانه است.
نقش خانواده و جامعه در این مدلها چقدر حیاتی است؟ آیا بدون مشارکت مردم میتوان فقط روی خدمات رسمی حساب کرد؟
مشارکت خانواده و جامعه، کاملاً اساسی است. اگر کاملاً روی خدمات رسمی و متمرکز حساب کنیم، هزینهها بسیار بالا میرود و سرعت پاسخدهی پایین میآید. از طرفی، اگر فقط روی داوطلبان، بدون حمایت ساختاری حساب کنیم، پایدار نخواهد بود.
به همین دلیل برنامههایی که کارآمد بودهاند، معمولا سه سطحی عمل کردهاند. نخست خانواده بهعنوان اولین حلقه؛ تماس ساده، پیگیری، حمایت عاطفی و گاهی مالی؛ جامعه محلی شامل همسایگان، داوطلبان و مراکز محلهای؛ نظارت روزمره، تشخیص زودهنگام، هماهنگی یا اعلام به تیمهای حمایت؛ نهادهای حمایتی و رسمی؛ تامین ساختار اطلاعاتی، آموزش، منابع پایدار، پشتیبانی از فناوری ساده و تعریف سیاستی.
این سه سطح وقتی با هم هماهنگ عمل کنند، دیگر نیازی به تشبیهات غیرواضح نیست؛ خود واقعیت نقش هر کدام را نشان میدهد. نتیجه، کاهش تنهایی و پیشگیری از بحرانهای شدید است.
فناوری در این فرآیند چطور باید بهکار رود؟ مخصوصا برای سالمندان تنها، چه ابزارهایی مفید و عملی است؟
فناوری باید کاربردی، ارزان و مکمل حضور انسانی باشد. چند مثال مشخص حسگرهای ساده در خانه: تشخیص عدمفعالیت طولانی، یا تغییر الگوی معمول رفتوآمد در خانه. اگر هشدار داده شود، داوطلب یا خانواده میتواند بررسی کند. این حسگرها نیاز به تخصص زیاد یا هزینه بالا ندارند. سیستمهای تماس یا پیامک برای چکاین(کنترل حضور و پایش سلامت): هر چند روز یکبار تماس یا پیامک برای اطمینان. عدم پاسخ، علامت لازم برای پیگیری است. این سیستم برای سالمندانی که تلفن همراه یا خط ثابت دارند، خیلی سریع پیاده میشود. شبکه همیار آنلاین یا تلفنی: اتصال سالمندان به شبکهای از همتاها یا داوطلبان. این هم ارتباط اجتماعی ایجاد میکند و هم نظارت ساده را امکانپذیر میکند؛ برای نمونه، کسی که امروز حس تنهایی دارد، میتواند در چارچوب همین شبکه حمایت دریافت کند.
ارزیابی کوتاه در فضاهای جمعی: وقتی سالمند وارد یک مرکز محلهای میشود، پرسشهای خیلی مختصر درباره احساس تنهایی یا نیاز فعلی انجام میشود. این کار نه بار روانی دارد نه زمان زیادی میبرد؛ اما داده لازم برای تصمیمگیری و هدایت به خدمات مناسب میدهد. در این میانه، حضور انسان برای تفسیر داده، اقدام و همراهی ضروری است. فناوری فقط ابزار آمادهسازی، هشدار و هدایت است؛ اجرای اصلی در دست انسانهاست: خانواده، داوطلبان، کارکنان مراکز، تیمهای مراقبت.
با افزایش سالمندان تنها، آیا فشار بر اورژانس و خدمات بهداشتی حتما بیشتر میشود؟ اگر بله، برای آمادگی چه باید کرد؟
بله، طبیعی است که فشار بیشتر شود. وقتی افراد تنها زیاد میشوند، احتمال بروز حوادث پزشکی بدون اطلاع سریع بیشتر است؛ بیماریهای مزمن کنترل نشده، سقوط یا حوادث دیگر ممکن است به وضعیت بحرانی منجر شود. بنابراین اورژانس، بخشهای بستری و توانبخشی تحت فشار میگیرند. آمادگی به چند راه برمیگردد: نخست نظارت اولیه و هشدار سریع: هرچه سریعتر مشکل یا عدمفعالیت شناسایی شود، نیاز به دخالت اورژانس کمتر میشود. شبکه داوطلب و فناوری ساده میتواند همین کار را انجام دهد. آموزش جامعه محلی: همسایگان، داوطلبان و کارکنان مراکز محلهای باید در شناخت علائم هشدار و مراحل اولیه امداد یا تماس با مراکز اورژانس آموزش ببینند.
خدمات در منزل: تیمهای مراقبت در منزل که میتوانند مشکلات را در مراحل اولیه تشخیص و مدیریت کنند. این کار از فشار بر اورژانس میکاهد. برنامهریزی بلندمدت منابع انسانی و مالی: آموزش پرسنل، تعریف مسیرهای شغلی و انگیزه برای کار در حوزه سالمندی و تامین منابع پایدار یک ضرورت است؛ نه فقط در یک یا دو شهر، بلکه در سطح ملی.
ترکیب فناوری با سیاست: فناوریهای نظارتی، خدماتی و شبکههای حمایت باید در یک چارچوب سیاستی یا نقشه راه واحد قرار بگیرند تا در سراسر کشور یکپارچه و سازگار اجرا شوند. این کار به اجرای سریعتر و هماهنگتر کمک میکند.
آیا در ایران مدل یا تجربهای هست که امروز بتوان در مقیاس بزرگتر اجرا کرد و توسعه داد؟
بله، نمونههایی در ایران وجود دارد که نتایج امیدوارکننده نشان دادهاند. مدلهایی که بر پایه همکاری همیار به همیار یا شبکههای حمایتی میان سالمندان، داوطلبان و مراکز محلی شکل گرفتهاند، در مقیاس محدود اجرا شده و کاهش احساس تنهایی و ارتقای کیفیت زندگی را گزارش کردهاند. این مدلها بر ظرفیت خود سالمندان و داوطلبان تکیه دارند و نیاز به زیرساخت بسیار پیچیده ندارند؛ بیشتر از طراحی دقیق، آموزش و نظارت کیفیت بهره میگیرند.
اینها میتوانند در شهرها و روستاها با تنظیم نحوه ارتباط آنلاین و حضوری، توسعه یابند. هماهنگی با نهادهای بهداشتی، انجمنها، سازمانهای خیریه و بخش خصوصی نیز امکانپذیر است. با توجه به دادهها درباره فقر یا درآمدهای پایین بسیاری از سالمندان تنها، این مدلها باید در مناطق کمدرآمد نیز توجه ویژه داشته باشد. بنابراین، دو نکته اصلی داریم؛ مدلها و تجربههای داخلی وجود دارد؛ میتوان آنها را سریعتر گسترش داد؛ با الهام از تجربههای موفق خارجی و آمار دقیق داخلی، میتوان این مدلها را هدفمند کرد تا هزینهها کمتر و اثربخشی بیشتر شود.
نکته پایانی..
موضوع سالمندان تنها فقط یک چالش آتی نیست؛ اکنون در حال وقوع است. آمار و ساختار جمعیتی روشن میکند که در کوتاهمدت و میانمدت حجم این گروه افزایش مییابد. راهکار عملی و علمی موجود است: شبکه داوطلبان، فضاهای محلهای، فناوری ساده، جمعآوری داده، خدمات در منزل و همکاری خانواده و جامعه(مراقبت نیمهرسمی). با اجرای این راهکارها و توسعه مدلهای ایرانی موفق، میتوان از موج تنهایی سالمندی به عنوان فرصت تقویت پیوند اجتماعی و ارتقای کیفیت زندگی سالمندان استفاده کرد، نه اینکه تبدیل به بحرانی پرهزینه و فرسایشی شود. این موارد هم علمی است، هم اجرائیپذیر، هم قابل فهم و مشارکت برای جامعه؛ تنها نیاز به اراده قوای سهگانه، برای سیاستگذاری، تنظیمگری، هماهنگی، تسهیلگری و برنامهریزی برای جلب مشارکت منابع مردمی و محلی دارد.