تخلیه تهران شوخی نیست، اما شدنی هم نیست
مسعود پزشکیان؛ رئیس دولت به تازگی از احتمال جیرهبندی آب و تخلیه پایتخت سخن گفته اما کارشناسان تاکید می کنند این هشدار به معنای وضعیت بحرانی آب است، نه طرحی اجرایی و شدنی.
«اگر باران نبارد، تهران را باید خالی کنیم».این جملهای است که چند روز پیش مسعود پزشکیان، رئیس دولت ایران، در سنندج گفت. هشداری کمسابقه درباره خشکسالی و بحران آب در پایتخت. پزشکیان در سخنان خود تأکید کرد که ایران با بحرانهای طبیعی همچون کمبود بارش و منابع آبی روبهروست و اگر وضعیت بارندگی تغییر نکند، از آذرماه باید آب در تهران جیرهبندی شود. او گفت: اگر باران نبارد، احتمالاً از آذرماه باید در تهران آب جیرهبندی شود؛ اگر باز هم نبارد، دیگر آب نداریم و باید تهران را خالی کنیم.
اما آیا تخلیه پایتخت واقعاً شدنی است؟ آیا هشدار رئیسجمهور نشانه تصمیمی برای انتقال میلیونها نفر جمعیت است یا تنها زنگ خطری برای بحرانی که از مدتها پیش آغاز شده است؟
در سال آبی جاری تنها ۱۵۹ میلیمتر بارندگی در تهران ثبت شده رقمی که به گفته مدیرکل آبفای استان تهران در یک قرن گذشته بیسابقه است. در مهر و آبان امسال حتی یک میلیمتر باران هم در پایتخت نباریده، در حالی که میانگین بلندمدت این دو ماه حدود ۳۰ میلیمتر بوده است.
محسن اردکانی، مدیرکل آبفا، میگوید تمام استثناهایی که ممکن است در یک اقلیم برای تأمین آب رخ دهد، امسال در تهران اتفاق افتاده است. او خبر میدهد که دستگاههای اجرایی موظف به کاهش ۲۵ درصدی مصرف شدهاند و هشدار میدهد در صورت بیتوجهی، حتی قطع انشعاب در دستور کار قرار دارد. در چنین شرایطی، تهران با حدود ۹ میلیون جمعیت ساکن و چند میلیون جمعیت شناور، به تعبیر کارشناسان، روی سفرهای از چاهها و سدهایی ایستاده که هر سال کمرمقتر میشوند.
علی بیتاللهی، رئیس بخش زلزلهشناسی و خطرپذیری مرکز تحقیقات راه، مسکن و شهرسازی درباره سخنان پزشکیان به آتیه آنلاین میگوید: این یک هشدار جدی است، نه یک تصمیم اجرایی. پرسش این است که این ۹ میلیون تهرانی کجا بروند؟ کدام منطقه آب دارد که بتواند میزبان کسانی باشد که به خاطر خشکسالی مجبورند شهرشان را ترک کنند؟ منظور آقای رئیسجمهور بیشتر نشان دادن جدی بودن وضعیت است، نه برنامهای برای تخلیه واقعی شهر.
بیتاللهی تأکید میکند: جابهجایی چنین جمعیتی از نظر فیزیکی و جغرافیایی ممکن نیست. هیچ نقطهای در کشور ظرفیت پذیرش این تعداد را ندارد. اصفهان، شیراز، مشهد و حتی شهرهای شمالی هم درگیر بحران آباند. بنابراین سخن رئیسجمهور بیشتر چاشنی هشدار است تا فرمان تخلیه.
این کارشناس میگوید بحران آب فقط حاصل خشکسالی نیست، بلکه نتیجه سالها تصمیمگیریهای نوسانی است:در دورههای بحرانی اقدام میکنیم، و بهمحض کاهش فشار، بحران فراموش میشود. محدوده جغرافیایی تهران از نظر توان پاسخگویی به نیاز جمعیت محدود است.
او یادآور میشود که پروژههایی مانند خط دوم انتقال آب طالقان یا حفر چاههای جدید، اگرچه کمککنندهاند، اما برای جمعیت فعلی تهران کافی نیستند:تهران و کلانشهرهای مشابه به دلیل تمرکز جمعیت، دچار بحران مزمناند. نزدیک به ۴۰ درصد جمعیت کشور در چند کلانشهر ساکناند، و چنین تمرکزی در کشوری خشک، خود منبع بحران است.
بیتاللهی درباره تلاش دولت پزشکیان برای انتقال پایتخت برای حل چالشهای تهران از جمله کم آبی هم میگوید: پایتخت بودن دلیل تمرکز جمعیت نیست. در ترکیه، تمرکز در استانبول است، در حالیکه پایتخت رسمی آنکارا نام دارد. در آمریکا هم نیویورک پرجمعیتترین شهر است، نه واشنگتن. بنابراین انتقال پایتخت بحران آب را حل نمیکند.
او هشدار میدهد که اگر نام پایتخت از تهران برداشته شود، حتی آن نیمنگاه مدیریتی نیز از پایتخت حذف میشود و مشکلات بیشتر میشود: بحران کمآبی با تغییر عنوان پایتخت حل نخواهد شد. باید نگاه مدیریتی و الگوی مصرف را اصلاح کرد.
سروش طالبی، پژوهشگر حوزه آب هم از زاویهای دیگر به ابن مسئله نگاه میکند و پاسخ به این سئوال که طرح پزشکیان اجرایی است یا نه؟ میگوید: هشدارهای اخیر باید جدی گرفته شوند، اما نه به شکل آخرالزمانی. بحران آب بیش از آنکه بحران طبیعی باشد، بحران دانایی است.
طالبی میگوید دانشگاهها و مراکز علمی کشور در ارائه راهکار برای سازگاری با اقلیم خشک تنبل شدهاند: ما هنوز نمیدانیم در چنین شرایطی چه باید بکنیم، چون نظام دانشی ما راهی برای سازگاری ارائه نکرده است.
او تأکید میکند که هرچند ورودی سدها کاهش یافته، اما بخش عمدهای از آب تهران هنوز از منابع زیرزمینی تأمین میشود و در کوتاهمدت جای نگرانی حاد نیست: اما در ۱۰ سال آینده دیگر نمیتوان با اطمینان از همین منابع حرف زد. اگر سدها و چاهها همزمان کاهش یابند، تأمین آب شهری بسیار دشوار خواهد شد.
طالبی هشدار میدهد: ما نه راهکار داریم، نه ایده. دانشگاه به معنای واقعی کلمه تنبل است. این بحران باید ما را وادار کند به خودمان بیاییم. بهجای تولید دانش، گلایه و کاسبکاری میکنیم. او ریشه بحران را در مدل توسعهای میداند که سالها بر مبنای مصرف و استخراج بیشتر بنا شده است: فکر میکردیم تکنولوژی میآید و خسارات را جبران میکند، اما حالا فهمیدیم این تصور اشتباه بوده است. مسئله این نیست که یک نفر پاسخ بدهد، این یک پرسش جمعی است.
طالبی بر این باور است که برای مواجهه با بحران باید آن را به مسئلهای اجتماعی تبدیل کرد و اضافه میکند: قرار نیست منتظر دولت بمانیم. راهحل از دل گفتوگو، مطالبه و آگاهی جمعی بیرون میآید. توسعه به معنای مصرف بیشتر بوده، اما امروز باید یاد بگیریم با طبیعت سازگار شویم.
تهران در نقطهای ایستاده است که دیگر هشدارها شوخی نیستند. نه تخلیه شهر ممکن است، نه ادامه وضعیت فعلی. بیتاللهی میگوید که اگر پایتخت رسمی کشور منتقل شود، باز جمعیت به تهران برمیگردد، چون تمرکز امکانات و معیشت اینجاست و طالبی هم تأکید میکند که این بحران باید تلنگری باشد تا بفهمیم مسئله آب فقط کمبود نیست، بلکه کمدانشی و کممسئولیتی است.
به نظر میرسد پرسش اصلی این نیست که چگونه تهران را باید تخلیه کنیم و مقصد این کوچ آخرالزمانی کجاست، بلکه باید به پاسخ این پرسش برسیم که چگونه باید با شهری زندگی کنیم که تشنه است، اما هنوز میخواهد زنده بماند؟