JAI NewsRoom مدیریت

ترک‌هایی که تا دل مردم رسیده‌اند؛ فرونشست در خانه و خاطره اصفهان

01 آبان 1404 | 21:30 •جامعه
ترک‌هایی که تا دل مردم رسیده‌اند؛ فرونشست در خانه و خاطره اصفهان

در دشت مهیار، جنوب اصفهان، زمین دهان باز کرده است. گودال‌هایی بی‌صدا و بی‌انتها، ترک‌هایی که از جاده اصفهان تا شیراز می‌دوند و خاکی که دیگر توان ایستادن ندارد. کارشناسان از فراوانی این گودال‌ها می‌گویند؛ گودال‌هایی که گاه در ظاهر کم‌عمق‌اند، اما زیر زمین را تا ژرفای نامعلوم شکافته‌اند. مهیار، روستایی ییلاقی در میان کوه، ریل و دکل‌های برق فشار قوی، حالا به نماد فرونشست دشت اصفهان بدل شده است.

به گزارش آتیه‌آنلاین، در کوچه‌های روستا، دیوارها پر از ترک و تبلیغ ساخت ویلاست؛ آگهی‌هایی که روی زخم دیوارها نشسته‌اند. دستگاه فروش آب شیرین در مرکز روستا، نشانه کمبود و سهمیه‌بندی آب است؛ هر خانواده تنها سه هزار لیتر در هفته حق برداشت دارد. آب جاری در خانه‌ها از چاه‌های عمیق و آلوده می‌آید؛ آبی شور و سخت که نه به درد شرب می‌خورد، نه کشاورزی.

مسعود، کارشناس کشاورزی و از اهالی قدیمی مهیار، می‌گوید سختی آب از سال ۱۳۸۹ تا ۱۳۹۶ از ۱۴ هزار به ۱۴ هزار و ۷۰۰ رسیده؛ رقمی که مرگ هر گیاه و درختی را رقم می‌زند. او یادآوری می‌کند که تا سه دهه پیش، مهیار پر از باغ‌های زردآلو، آلو، انار و توت بود، اما امروز تنها گیاهان بومی در این خاک زنده می‌مانند. با خشک شدن زاینده‌رود، سطح آب‌های زیرزمینی فرو رفت و چاه‌ها تا عمق ۳۵۰ متر حفر شدند. چهار قنات روستا یکی پس از دیگری خشکیدند و تنها یکی از آن‌ها نفس می‌کشد.

به گفته مسعود، ترک‌های دشت هر سال پهن‌تر و عمیق‌تر می‌شوند. در برخی نقاط، عرض شکاف‌ها به دو متر و عمق‌شان به پنج متر رسیده است. خاکی که زمانی مثل ملات محکم بود، حالا پوک و آماده ریزش است. او هشدار می‌دهد که گودال‌ها به‌زودی به کف روستا خواهند رسید.

روزگاری، اطراف روستا پر از حیات بود؛ خرگوش، روباه، گرگ و گله‌های دام در مراتع سبز. اما امروز تنها چند رأس پازن در منطقه حفاظت‌شده باقی مانده‌اند. دامداری و کشاورزی جای خود را به ساخت‌وساز ویلاها داده و حتی گاوداری بزرگ روستا قرار است به تالار عروسی تبدیل شود.

به گزارش اعتماد، کارشناسان محیط‌زیست معتقدند علت اصلی این فاجعه، خشک شدن زاینده‌رود است؛ رودی که به‌جای جاری بودن دائمی، حالا سالی چند روز در بستر خود زنده می‌شود. با انتقال آب به یزد، صدها چاه غیرمجاز و مصرف بی‌رویه در بالادست، سفره‌های زیرزمینی دشت اصفهان از ۱۲ میلیارد مترمکعب به حدود ۴ میلیارد مترمکعب کاهش یافته است. پژوهش‌ها می‌گویند اگر این روند ادامه یابد، تا سال ۱۴۱۵ آبخوان اصفهان کاملاً خالی خواهد شد.

ترک‌هایی که به خانه مردم رسیده‌اند

فرونشست دیگر فقط در دشت‌ها نیست؛ به خانه‌های مردم شهر هم رسیده است. در شمال اصفهان، از حبیب‌آباد تا شهرک کاوه و ملک‌شهر، زمین ترک برداشته و دیوار خانه‌ها از هم گسسته‌اند. خانه آقای بهنامی در شهرک کاوه، ده سال پیش ترک برداشت و سال گذشته، شکاف‌ها سقف و دیوار را از هم جدا کرد. خانواده‌اش ناچار شدند خانه را ترک کنند تا زنده بمانند.

خانه‌هایی با ظاهری سالم، درونشان پر از زخم است؛ میلگردها از دیوار جدا شده، لوله‌های گاز خمیده و اتصالات برق در خطر انفجارند. اهالی از شنیدن صدای ترک خوردن دیوارها در دل شب می‌گویند. خانم مهینی، یکی از ساکنان، می‌گوید: «دیوارها پوک شده، انگار پشتشان خالی است. هر شب با صدای قرچ‌قرچ بیدار می‌شویم.» بسیاری از خانواده‌ها بارها ترک‌ها را تعمیر کرده‌اند، اما هر بار بی‌نتیجه مانده است.

در خیابان‌های این محله‌ها، پیاده‌روها مدام بالا و پایین می‌شوند و مردم مجبورند از درهای خانه خود سانتی‌مترها قیچی کنند تا باز شوند. لوله‌های آب و گاز در اثر فرونشست می‌شکنند و ساکنان ناچارند منبع و پمپ آب بخرند تا بی‌جان نمانند. آتش‌نشانی بارها هشدار تخلیه داده، اما مردم جایی برای رفتن ندارند.

فرونشست، حتی بناهای تاریخی اصفهان را نیز در امان نگذاشته است. کف مسجد سید و مسجد جامع ترک برداشته و بناکاران با دلسوزی از ویرانی تدریجی می‌گویند. زیر طاق‌های سی‌وسه‌پل و پل خواجو، دیگر رد رودی زنده نیست؛ تنها نشانه‌های یک جسد خشکیده بر بستر تاریخ دیده می‌شود.

کارشناسان هشدار می‌دهند که اهمیت اصفهان در جهان، نه فقط به‌خاطر جمعیت سه میلیونی‌اش، بلکه به‌دلیل گنجینه آثار تاریخی‌اش است؛ شهری که فرونشست، هم زندگی مردم و هم میراث چند صد ساله‌اش را تهدید می‌کند. از ۶۰۹ دشت کشور، حدود ۴۰۰ دشت گرفتار فرونشست‌اند، اما اصفهان، به‌دلیل تمرکز آثار و زیرساخت‌های حیاتی، بحرانی‌تر از همه است.

مرد بنا در مسجد سید، با نگاهی غمگین بر دیوارهای ترک‌خورده می‌گوید: «همه اصفهان گرفتار بلا شده؛ بلای خشک شدن زاینده‌رود. هر چه با زمین کردی، جوابش را پس می‌گیری.» این جمله، خلاصه همه آن چیزی است که در دشت مهیار و خانه‌های ترک‌خورده اصفهان جریان دارد؛ هشداری از زمینی که دیگر تابِ تشنگی ندارد.

بازگشت به فهرست