JAI NewsRoom مدیریت

زندگی در تقاطع فقر، ضایعات و مواد

29 مهر 1404 | 09:07 •رفاه
زندگی در تقاطع فقر، ضایعات و مواد

اصغر ایزدی جیران در آخرین مردم‌نگاری خود از محله حاشیه‌نشین کرمانشاه از همبستگی مواد و ضایعات و فقر و مردمی می‌گوید که تحت تاثیر نابرابری‌ها زندگی می‌کنند.

سال ۱۳۹۹ که جهان گرفتار کرونا بود، اصغر ایزدی جیران، استاد دانشگاه و مردم‌نگار در محله‌ای در حاشیه کرمانشاه ساکن شد تا درباره مردمی پژوهش کند که تحت تاثیر نابرابری‌ها زندگی می‌کردند. او از سال ۱۳۹۴ تصمیم گرفته بود به موضوعاتی مثل نابرابری، فقر و خشونت به عنوان موضوع پژوهش نزدیک شود و بر رنج اجتماعی در فضای مردم‌شناسی تمرکز کند. از او آثاری مثل «حاشیه‌نشین‌های تبریز، روایتی مردم‌شناختی از یک محله»، «افیون‌زدگان، مردم‌نگاری در جنوب تهران» و «حس کردن فرهنگ» منتشر شده است.

«فقر به علاوه مواد و ضایعات» عنوانی است که او روی کار آخرش درباره حاشیه‌نشین‌های کرمانشاه گذاشته و موسسه رحمان که از این پژوهش حمایت کرده میزبان ارائه جیران پیش از انتشار کتاب بود. او اغلب پژوهش‌هایش را بدون حمایت انجام داده است. سال 1396 برای همایشی درباره خشونت به کرمانشاه رفته بود و در سال‌های 1396 و 1397 در محله جعفرآباد با روایت‌هایی روبه‌رو شد که محرک بازگشت او به جعفرآباد بودند.» در سال‌های 96، 97 و 99 تابستان‌ها در این منطقه کار میدانی انجام می‌داد: «مردم تعجب می‌کردند و می‌پرسیدند چرا تبریز را رها کردی و به اینجا آمدی؟ تصویر بهشت‌آسایی از تبریز داشتند که نسبت به وضعیت واقعی و محل زندگی‌شان که یکی از قطب‌های مهم صنعت ضایعات است، تصویر بی‌راهی نبود.»

او از همراهی مردم محله می‌گوید: «برخلاف تصویرسازی‌های خیلی منفی شب‌ها هم در پاتوق‌ها بودم ولی مشکلی ابدا برایم پیش نیامد و جز لطف چیز دیگری ندیدم. بعد از سال 1399 مجموعه‌ای یادداشت داشتم که ناقص مانده بود، با پیشنهاد دکتر ذاکری و حمایت موسسه رحمان سال 1404 هم به محله برگشتم و داده‌ها را به‌روز کردم و توانستم متن منسجمی درباره جعفرآباد بنویسم.»

هبستگی ضایعات و مواد مخدر

 به گفته ایزدی جیران بافت محله جعفرآباد هم مثل بسیاری از محله‌هایی که به اصطلاح حاشیه‌نشین، اسکان غیررسمی یا مناطق کم‌برخوردار می‌خوانیم با اصلاحات ارضی دهه ۴۰ شکل گرفته است. در کرمانشاه کم‌آبی خیلی شدید هم در کنار اصلاحات ارضی و از هم گسیختن سیستم روستایی و نظام اجتماعی قبل و جنگ باعث شد نهایتا مردم از آن زمین‌ها کنده شوند و به دنبال زندگی بهتر به شهر بیایند.

 آمار مرکز جامع سلامت جمعیت این محله را حدود 30 هزار نفر برآورد می‌کند که تقریبا کل آن‌ها از قومیت لک هستند. مهاجرت‌های طایفه‌ای گسترده نظم طایفه‌ای را آن‌جا برده که از ویژگی‌های فرهنگی خاص جعفرآباد است. او با مقایسه این منطقه با تبریز از توسعه‌نیافتگی و میزان بالای بیکاری می‌گوید: «تقریبا کارخانه بزرگی ندارد که حداقل برای مردمی که مهارت‌های بالایی ندارند کاری تامین کند.»

ایزدی سپس از ویژگی‌های این بافت حاشیه‌نشین می‌گوید که بر واقعیت اجتماعی تاثیر زیادی گذاشته است: «یک منطقه بزرگ صنعت جمع‌آوری و تفکیک ضایعات و زباله با نزدیک ۳۰۰ مغازه جمع‌آوری ضایعات در محله شکل گرفته. سیمای بصری محله متشکل از این مغازه‌هاست و بوی تعفنی که از آن بلند می‌شود و کثافتی که خیابان‌ها را می‌گیرد.»

فروش مواد مخدر و پاتوق‌های مصرف آن به شکل گسترده ویژگی دیگر است: «یک همبسته ضایعات و مواد آنجا شکل گرفته بود. عموما معتادهایی که خانه ندارند از راه جمع‌آوری پلاستیک از سطل زباله خرج مواد روزانه را تامین می‌کنند و به این محله مراجعه می‌کنند. بخشی از فضای بصری محله معتادهایی است که سرگردان هستند. این‌ها کم نیستند و این صحنه‌ها را گروه‌های اجتماعی مثل زنان و کودکان هر روز می‌بینند. البته این معنا نیست که بخش عظیمی از خانواده‌ها درگیر مواد هستند چون بخشی از معتادان از جاهای دیگر به این محله می‌آیند اما بخش قابل توجهی از مردم محله هم درگیر شده‌اند و انرژی زیادی از ان‌جی‌اوهای فعال در محله می‌گیرد.»

عنصر دیگری که در شکل‌گیری واقعیت اجتماعی و سرنوشت مردم محله تاثیر گذاشته مکانیزم طرد است. با وجود جمعیت لک در شهری که عمدتا قومیت برتر و دارای قدرت کرد است تقابل و تضاد و کلیشه‌هایی پدید آمده است: «این طرد قومیتی کار خود را کرده و به نهادها هم نفوذ کرده است. فقط هم رنج حاشیه‌ای شدن و نابرابری نیست بلکه جوان‌‌ها به این فکر می‌کنند که نمی‌توانند فرهنگ لکی و زبان لکی خود را حفظ کنند. می‌گفتند لک‌ها در چهار استان پخش هستند و نماینده ندارند برایشان بجنگد. نداشتن نمایندگی سیاسی هم بر مسائل‌شان تاثیر می‌گذارد.»

برندگان و بازندگان اقتصاد بزرگ محله

پشت محله جعفرآباد بیابانی است با سوله‌های عظیم که مدام حمل و نقل با مقیاس‌های خیلی بزرگ در آن انجام می‌شود و پشت آن گردش اقتصادی بزرگی است. ایزدی توضیح می‌دهد که وقتی مناطق حاشیه‌نشین از اقتصاد رسمی شهر طرد می‌شوند، جمعیتی که مهارت کافی و سرمایه فرهنگی ندارند خودشان دست به ابتکارهای اقتصادی می‌زنند: «امروز صاحبان مغازه‌های ضایعات با افتخار می‌گویند که ما قطب جمع‌آوری ضایعات هستیم. این گردش اقتصادی بزرگ برندگان و بازندگانی دارد. کودکان کار و معتادان بازندگان و صاحبان مغازه‌ها برندگان هستند و برای اهالی هم شغل ایجاد شده است. 300 مغازه ضایعات هر مغازه ۴-۵ نفر مشغول به کار هستند. این چیزی بوده که از درون خود محله پدید آمده است. در کنار آن طوایف شغل نیاکانی خود را هم در درون محله آورده‌اند و راسته‌های گوسفندفروشی و مرغ‌فروشی در محله وجود دارد.» ایزدی این‌ها را استراتژی‌های بومی درون‌زاد تعریف می‌کند در شرایطی که امکانی برای کار کردن و اتصال به اقتصاد شهر نبوده است.

او در بخش‌های دیگری از این کار 260 صفحه‌ای، درباره خودکشی و ناامیدی و نقش نهادهای مدنی در این محله گفته است. جوانان‌هایی که با قرص، اسلحه یا دار زدن جان خود را گرفته‌اند و بنرهای بزرگی با عکس‌هایشان، اندوه فضای یاس‌آور و دلمرده محله‌ها را شدیدتر کرده است: «اسمشان را پسرهای رویا گذاشتم. جنب‌وجوش در محله خیلی کم است و شرایط محله تاب‌آوری آن‌ها را پایین آورده، در مقابل این خصیصه فرهنگی را دارند که خیلی زود می‌خواهند به موفقیتی دست پیدا کنند و با ناکامی‌ها این گونه مواجه می‌شوند و این برایشان الگو شده.»

محله‌ فرهنگسرا یا فضای سبزی ندارد که بتواند حال روانی مردم را بهتر کند و رفتن به خارج از محله هم هزینه دارد. فضای عمومی را هم ضایعات و معتادان سرگردان گرفته‌اند و هیچ چیز این فضا را تلطیف نمی‌کند. فقر شدید و سوء‌تغذیه خیلی زیاد و خشونت خانگی حاد تحت تاثیر مواد شرایطی را ایجاد کرده که قربانیان اصلی آن کودکان و زنان‌اند.

نیروهایی که آینده محله را شکل می‌دهند

از دهه 80 نهادهای مردمی و عمومی و دولتی به شکل‌های مختلف وارد محله شدند که بعضی از آن‌ها توانستند بر واقعیت محله تاثیر بگذارند: «نهادهای دولتی عموما اعتیاد و ضایعات را به فرهنگ مردم نسبت می‌دهند اما سازمان‌های مردم‌نهاد تصورشان این است که این مردم در تله فقر و خشونت ساختاری افتاده‌اند. آن‌ها که فقر را با ضایعات و مواد همبسته می‌بینند بهتر عمل می‌کنند.»

او با مشاهده فعالیت این نهادها نتیجه می‌گیرد که از هیچ سو تغییری در سطح کل محله دنبال نمی‌شود و تصور این است که نمی‌توانیم بر واقعیت کلی محله تاثیر بگذاریم: «با این حال نهادهای مردم‌نهاد و دولتی دارند تغییرات کوچکی به وجود می‌آورند. کمک‌های معیشتی بخشی از سوءتغذیه را کاهش می‌دهند و توانسته‌اند تعداد قابل توجهی از کودکان را به تحصیل برگردانند. اگرچه کیفیت پایین آموزشی مدرسه‌ای دولتی در جعفرآباد و شرایط زندگی باعث می‌شود بچه‌ها تحصیل را مسیر موفقیت ندانند و ترجیح ‌دهند در ضایعات کار کنند یا سراغ اشتغالی بروند که در سه چهار سال اخیر به وجود آمده یعنی کشت خشخاش.»

سازمان‌های مردم‌نهاد اقداماتی هم برای اشتغال‌زایی و توانمندسازی انجام داده‌اند تا قدری از نیازمندی مردم کاسته شود و همچنین فعالیت مددکاری که سازمان مثبت زندگی و جمعیت مولای عدالت انجام می‌دهند: «بهزیستی با افراد معلول کار می‌کند اما تمرکز جمعیت مولای عدالت روی خانواده‌های درگیر اعتیاد است که کار سختی است. آن‌ها شرایطی فراهم می‌کنند که پس از ترک فرد به همان خانه و همان شرایط برنگردد تا دوباره سراغ مواد نرود و درمان شود.»

ایزدی در پایان ارائه‌اش از نیروهایی می‌گوید که اکنون و آینده محله را شکل می‌دهند. نادیده گرفته شدن جامعه روستا و تمرکز توجه به شهر، اقتصاد ضایعات، فرهنگ محلی و ابتکارهای آن، رابطه متن و حاشیه، حضور نهادها، تورم و گرانی و کشت خشخاش از ویژگی‌ها و نیروهایی است که وضعیت کنونی و آینده محله را شکل می‌دهند.

آرمان ذاکری، جامعه‌شناس در بخش دیگری از این نشست درباره این پژوهش گفت ایزدی توصیه‌های مشخصی داده است: «اینکه تجربه کمپ‌ها ناموفق است و ترک اجباری نتیجه نمی‌دهد و اگر ادامه پیدا می‌کند به خاطر ساختارهای اقتصاد سیاسی پشتش است. آن فعالیتی که اختیاری است و مشارکت داوطلبانه فرد معتاد را جلب کند بیشتر نتیجه گرفته است. نکته مثبت دیگر این است که راه حل می‌دهد. نه فقط ایزدی جیران بلکه نسلی از محققان که کار میدان انجام می‌دهند دارند سنت مطالعه فرودستان را پیش می‌برند و داده‌های تجربی از جامعه ایران می‌دهند.»

به گفته او ایزدی به تجربه‌های موفق در انتهای سیاهی اشاره می‌کند: «در همین وضعیت نشان می‌دهد که به هر حال بوده‌اند کمپ‌های ترک اعتیادی که موفق‌تر عمل کردند ولو به صورت نسبی. اتوپیا درست نمی‌کند. درستش این است که دولت وظیفه دارد بیاید برای این مشکلات کار کند ولی وقتی این شرایط نیست، تحقیق ایزدی به سکوت کشیده نمی‌شود. می‌گوید این مجموعه‌هایی که هر کدام روی یک چیزی کار می‌کنند باید به هم وصل شوند و زنجیره درست کنند.  توصیه‌های عملی مشخصی از این کار درمی آید نه به این معنا که مشکل جعفرآباد حل خواهد شد اما می‌تواند 10درصد باعث ارتقای فعالیت در آن منطقه شود که همین یعنی نجات جان 10-20 نفر که خودش مهم است.»

ذاکری می‌گوید اهمیت این تحقیق در نشان دادن سویه‌های مثبت بدون بزرگنمایی است: «همچنین در توصیف این محله حواسش هست که بین دو مرز حرکت کند؛ از یک طرف به دامن درخشان‌سازی طبقات نیفتد اما این مانع از این نیست که احساسات طبقات، میل به همیاری و از خودگذشتگی و تقسیم رنج مشترک بین‌شان دیده نشود، در کنار آن خشونت خانگی و اعتیادی که اجبارا خانواده به بچه‌ها منتقل می‌کند. دیدن آن چهره منفی در کنار سویه‌های انسانی و حفظ توازن کار بسیار سختی است. همچنین حضور در فیلد کار بسیار دشواری است.»

او پس از توضیح تاریخی بحث نظری مردم‌شناسی رنج که پژوهش ایزدی جیران در آن قرار می‌گیرد به بحث صنعت ضایعات در این تحقیق اشاره می‌کند و می‌گوید: «گردش مالی صنعت ضایعات در ایران در طول یک سال ۳ تا ۱۰ میلیارد دلار تخمین زده می‌شود. همین وضعیت در سطح خرد در جعفرآباد است و تازه آن‌ها پادوهای آن صنعت هستند. یک اقتصاد سیاسی پشت این صنعت است که از آن منفعت می‌برد و از نیروی کاری استفاده می‌کند که هیچ تعهدی به آن ندارد. صنعتی که توانسته نیروی کار را از مناسباتش حذف کند خیلی موفقیت بزرگی کسب کرده است. این صنعت از بقای این وضعیت منفعت می‌برد. باید یقه‌اش را گرفت که اگر از این نیروی کار مفت و مجانی استفاده می‌کنی باید تعهد بدهی که آنجا را از این وضعیت دربیاوری، باید مالیات بدهی و آن مالیات خرج جعفرآباد شود. این تو کیست؟ پاسخ این سوال نیاز به انبوهی تحقیقات دارد.»

بازگشت به فهرست